قسمت دوم:چهار گروه


راه در پیش رو

هر کی میخواد بدونه از الان به بعد چه اتفاقاتی میفته بخونه.

به زودی دنیا در سکوت فرو خواهد رفت.جنگ ها، ترس ها، فریاد ها، خشونت ها،فرار ها و همه خاموش میشوند.همانند نفس عمیق قبل از شیرجه.همانند آرامش قبل از طوفان.مدتی در آرامش. و از خاوری نزدیک زلزله ها بر میخیزد.به قدرتی عظیم.فاصله ی شهر ها کوتاه میشود.مردم با فاصله  های بسیار دور، همدیگر را هرروز میبینند.

زلزله ها شهر ها را به زمین فرو میبرند.مردم در ناامنی قرار میگیرند.عشق و ترس در هم میامیزد.مردی در شهری همسرش را به خاطر افشا نشدن راز هایش میکشد و دفن میکند.خشم میکند.قدرت میابد.سر به سجده فرود نیاورده و نمیاورد.عشق نمی ورزد.اگر اورا ببینی گویا بد ترین مردم را دیدی.با خشم راه میرود.زمین به زیر پای ارتشش لرزان.از خاندانی پاک ،کینه ای در دل دارد و بر علیه این خاندان بر میخیزد.صورتی سرخ دارد.چشمانی آبی.اگر به چشم دل ببینی گویی کور است.هیکل بزرگش به وی ابهت میدهد. و قسم به آن زمان که از میان شعله های آتش و زلزله در شام و ترس مردم بر میخیزد.روی به آسمان میکند و میگوید:اول انتفام و سپس جزا.

با سه گروه مواجه است و در شرق و غربش دشمنانش را میبیند.بر همه غضب میکند.مرد زرد روی را میبیند و به او حمله ور میشود.با لشکرش او را در هم میکوبد.

مرد ریز اندام را میبیند. با لشکرش به او حمله مینکد و ازمیان برش میدارد.

هر که با او مخالفت میکند را سر میبرد و می جوشاند ومی خورد.دانشمندان را میکشد و رعب میاندازد گویی از دهانش آتش بر میخیزد.مردی از خاندان پاکی در مقابلش است.غرور میکند.در شرق خود سیدی میبیند و لشکری برای خود فراهم کرده خود به جنگ سید میرود.

لشکر دوم خود را به سمت شهری که مرد پاک در آنست میفرستد و خود به جنگ با سید میرود.لشکر دوم به شهری در سر راه میرسد و هرانچه در آنست را ویران میکند.با خاک یکسان.لشکر دوم به سمت شهر میرود و به صحرایی میرسد و در راه است.

لشکر اول با سید در جنگ است که تیز پروازان و تیز بالان و شکافندگان به پرواز در میایند و نابود میکنند.نمیدانی که چه جنگیست.

در صحرایی که بیداء است فرشته ای فرود میاید به صحرا میگوید:دهان باز کن که این لشکر لایق نیست.

 

صحرا تمام لشکر را فرو برد و تنها 3 تن آزاد مانند. آن سه تن . دو تن فرار میکنند و سومی به سوی مرد تاریک قلب رود.به او گوید و او فرود آید و سید او را در هم شکند.در تاریکی درون خود فرو رود و برای همیشه نفرین میشود.





نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در یک شنبه 26 فروردين 1391برچسب:,ساعت 23:31 توسط VolD| |


Power By: LoxBlog.Com